یک
مردمشناس گفت: هنرمند صنایع دستی فقط هنرمند مشتریها نیست، بلکه هنرمند مکانهای
عمومی نیز هست.
به
گزارش اقای تبلیغات به نقل از ایسنا، مانی کلانی - مردمشناس - در نشست «صنایع دستی در نظریههای مصرف
فرهنگی» به نقش مد بهعنوان موضوعی پرداخت که جامعه امروز با آن درگیر است و گفت:
متأسفانه صنایع دستی در حاشیه قرار گرفته است و نوعی دلزدگی نیز در مد دیده میشود.
مدها هر چند وقت یکبار تغییر میکنند، اما همچنان صنایع دستی وارد مد نمیشود.
خلق اثر هنری صنایع دستی کار پرمشقتی است. مدها عوض میشوند، اما آیا ما با جامعه
امیدوارتری پیش میرویم؟
او
ادامه داد: صنایع دستی با این وضعیت بازار که مدام رنگ عوض میکند، میخواهد چه
کاری کند؟ صنایع دستی خودش را در حاشیهای به نام هنر فاخر نگه داشته است. نکته
مهمی که در این مبحث وجود دارد، این است که اصولا در بحث مد دو طبقه وجود دارد؛
طبقه جدید متوسط و طبقه مسلط، در کشاکشی که بین طبقات بالا و پایین وجود دارد،
طبقات پایین سعی میکنند به نوعی، تضاد را در طبقات مسلط نشان دهند و گاهی با بنجل
کردن سبک پوشش، از طبقات متوسط تقلید کنند.
وی گفت: صنایع دستی به سختی میتواند با هنر فاخر با طبقه متوسط ارتباط
برقرار کند. صنایع دستی، سنگینیای دارد که به راحتی وارد این بحثها نمیشود و
مشکل از همین جا شروع میشود که هنرمندان صنایع دستی باید نسبت به این اتفاقات چه
موضعی بگیرند. اصولی که هنرمند صنایع دستی میتواند با آن کارش را شروع کند، چند
قدم است، البته این قدمها بهصورت یک پیشنهاد مطرح میشود. اصل اولی که سنت را
شکل میدهد و هنرمند مبتنی با آن کار میکند، زیست هنرمند در میان همشهریان است، زیرا
در گذشته، صنایع دستی مبتنی بر روایت و خاطره پیرامون یک اثر هنری شکل میگرفت،
مثل اجتماع زنان پیرامون خاطرهای که قالی میبافتند و در پی تعلق خاطر فضایی که
در آن بودند، یک گفتوگو را شکل میدادند. هنرمند باید نگاه پژوهشگرایانه خود را تقویت کند. قدم اول این است که
هنرمند باید یک روستا و محلی را که اثری درپی خاطرات آن مردم شکل گرفته، جستوجو
کند تا متوجه شود که آن خاطرات چه چیزی بودهاند. این، یک نگاه انسانشناختی و
مردمشناختی است. در حال حاضر که دچار گسست نسلی شدهایم به نوعی دچار بحرانی شدهایم
که انگار هیچ خاطرهای از یک اثر هنری نداریم و پدر و مادران ما آن خاطره را به ما
منتقل نکردهاند.
در
بخش دیگری از صحبتهایش، گفت: در اواخر قرن 19 میلادی، برنامه هنر اجتماعی یا جنبش
هنر صنعتی راهاندازی شد تا بتوانند مردم را به آثار هنری که در کشورشان بود، نزدیک
کنند. این برنامه چند ویژگی داشت که ما از آن فضا خیلی دور هستیم، اما یکی از این
ویژگیها زیبا بودن زندگی روزمره است. در این نگاه که هنرمند در چارچوب حرکت میکند،
علیه هرگونه کپیبرداری اشرافی که متعلق به طبقه بالای جامعه است، نوعی موضعگیری
وجود دارد.
مانی کلانی افزود: در ایران منشأ این کار را که حافظه جمعی است، از دست دادهایم و
هنرمند باید با مردمش در ارتباط باشد؛ اما این فقط ابتدای کار است و طرحها و
الگوها به راحتی بهدست نمیآیند. اگر هنرمند صنایع دستی نگاه پژوهشگرانهای
نداشته باشد و پژوهشگر به آن کمک نکند، نمیتواند خیلی به سمت جلو حرکت کند.
این مردم شناس بیان کرد: ضرورت مصرف مد در فضا، مانند نمونهی آن در چینیخانه آرامگاه شیخ صفیالدین
اردبیلی نشان میدهد اثری که به صنایع دستی مربوط است باید در فضای معماری خود
قرار بگیرد. قرار گرفتن فضا برای صنایع دستی اهمیت ویژهای دارد. مصرف مد در فضا
ضروری است، یعنی همه چیز باید در جای خودش قرار گیرد.
او از
وجود اتاق صنایع دستی استانها که در ویترینهایی در معاونت صنایع دستی قرار دارد،
انتقاد و اظهار کرد: وقتی آثار مربوط به یک استان را در ویترینی که در آن قرار
گرفته، میبینیم اصلا در فضای آن استان قرار نمیگیریم. اینکه یک اثر در یک فضا
قرار گیرد، به این معنی است که رگههای مشترک کلیتی از استان را نشان دهد و چنین
آرشیوی وجود ندارد. این موضوع موجب شده ما دچار سرگشتگی معنایی شویم. اول باید حال
یک روستا را ببینیم، سپس بتوانیم آن را درک کنیم و وارد اثری شویم که با خاطره جمعی
مردم آن شهر ارتباط دارد.
این
مردمشناس درباره اصل دیگری در این موضوع، توضیح داد: یک هنرمند فقط هنرمند خانههای
مردم یا در خدمت حراجهای هنری، زدوبند بازار و خانههای اشرافی نیست. هنرمند باید
این انگیزه را داشته باشد که رسالت حرفهای او، توانایی خلق آثاری برای متعلق کردن
مصرفکنندگان در فضاهای عمومی به یکدیگر باشد و نگاهی به چینش و دکوراسیون نیز
داشته باشد. فضاهای معمارانه مسجد، فرهنگسرا، سالن مترو و مدرسه هستند که همه
کارفرما دارند و میتوانند توجیه شوند که صنایع دستی برای دکوراسیون و تلطیف فضاهای
عمومی لازم است، بنابراین هنرمند نباید بیکار بنشیند.
کلانی
اضافه کرد: نباید امکان و فرصتی را که در این زمینه وجود دارد، نادیده گرفت و
هنرمند منتظر بماند تا یک فرد پولدار یک سفارش هنگفت به او بدهد. در اصل دیگری، این
موضوع که چگونه هنرمند صنایع دستی میتواند هنرمند مکانهای عمومی شود، مطرح میشود.
این یک بحث واجب است و ما نمیدانیم چنین چیزی چطور ممکن است. اصولا دانشی درباره
این موضوع وجود ندارد و در اینباره کار نشده است. امروزه فضاهای شهرها آلوده هستند. من معتقدم همانطور
که آلودگی صوتی به این شهر حمله کرده، باید صنایع دستی هم به همان قدرت به این فضا
حمله کند و در این زمینه اغراق شود تا هنگامی که یک فرد وارد آن فضا میشود، احساس
کند که این قسمت شهر با دیگر قسمتها فرق کند.
او با
بیان اینکه مدهای بسیاری داریم که میتوان با آن فضا را برجسته کرد، گفت: هر کدام
از هنرمندان یا افراد، به یک نوع خاصی از مد گرایش دارند و میتوانند آن را انتخاب
و در فضای شهری بازتولید کنند. وقتی به سمت رنگهای زیبا برویم و برای استفاده از
فرمهای درخشان تاکید کنیم، میتوان به سمت هنرمند شدن در اماکن عمومی رفت. مدها
مختلف هستند. وقتی میخواهیم یک چیز جدید را کشف کنیم یا وقتی که به یک قالی نگاه
میکنیم، یعنی به بخشی از آن دل بستهایم. کشف مد و حالتی از میان انواع مدها که
هنرمند صنایع دستی به آن تمایل دارد، قدم اول در این موضوع است. باید انواع انتخاب
مدهای مضمونی و در حین کشف طرح اولیه مثل مد آب، باد، خاک و آتش بازنمایی و دوباره
خلق شود. هنرمندان ما بیشتر از طریق حس و شهود پیش میروند و اگر هنرمندی به
الگوهای پیشینی که در این زمینه وجود دارد، آگاه شود شاید بتواند آن را به بازنگری
در خلق صنایع دستی استفاده کند.
کلانی
بیان کرد: هنرمند باید عمومی باشد و خاطراتی که در افکار عمومی را بگیرد، بازسازی
کند و ارائه دهد.
محمدرضا
مریدی - جامعهشناس - نیز در بخشی از صحبتهایش در این نشست بیان کرد: اغلب تحقیقاتی
که درباره صنایع دستی شده، کمیگرایانه هستند و به گزارشهای سازمانی مربوط میشوند،
مثل اعلام آمار فروش صنایع دستی. تحقیقات دانشگاهی در این زمینه نیز عمدتا کمیگرایانه
است و باید بین خریدار و مصرفکننده تمایز قائل شویم، زیرا مصرفکننده کنش فرهنگی
دارد، اما در خرید سود مطرح است. تحقیقاتی که درباره صنایع دستی انجام شده است، در
سه دسته قرار میگیرد، یا تاریخگرایانه است، یا صنایع دستی را در یک ادبیات سنتی،
روستا و میراث فرهنگی دنبال میکند و در دسته سوم، ادبیات زیباگرایانه را در بازار
صنایع دستی دنبال میکند.
این
مدرس دانشگاه ادامه داد: من در یک بازده زمانی دو هفتهای، با 12 تا 15 خریدار صنایع
دستی مصاحبههای طولانی داشتم. حتی این طولانی بودن منجر به انصراف برخی مصاحبهشنوندگان
شد. دلایلی که موجب شد آنها در بین انواع کالاها، به صنایع دستی رو بیاورند مختلف
است. برخی به مصرف انتقادی، یعنی مصرف کردن صنایع دستی بهدلیل بیاعتنایی به
گفتمان رسمی، رو آورده بودند. دسته دیگر، مصرف زیباشناختی بود، این نوع مصرف نه بهمنظور
بازسازی سنت یا حفظ نشانههای سنت، بلکه به معنای بازی با سنت یا واسازی نشانههای
سنتی است.
مریدی
اضافه کرد: دسته دیگر مصرف هویتجویانه بود؛ این نوع مصرف اغلب قومیتگرا و ایرانیگراست
که درپی طرح و نمایش اصالت فرهنگی است. به این معنا که بسیاری از افراد در جامعه
سعی میکنند از المانهای سنتی ایرانی که برای آنها نشاندهنده هویتشان است
استفاده کنند، مثل استفاده از یک لیوان سنتی یا سفالی روی میز کار یا پیکسلهایی
که سوزندوزی شدهاند. نمایشی نیز نوع دیگری از مصرف است؛ این مصرف دلالت بر اشرافیگری
طبقاتی دارد و مفهوم مرکزی آن مصرف تظاهری یا ضایع کردن پول است. مثل نظریهای که
وبلن (جامعهشناس) به آن معتقد است. آخرین مصرف مبتنی بر کاربرد است که به ضرورت و
نیاز برای زندگی تاکید دارد. منطق این مصرف امکان خرید با قیمت کم و کارآیی بالاست.
این
جامعهشناس بیان کرد: برخی خریداران در مصاحبههایی که با آنها انجام دادم، معتقد
بودند با شرایط فعلی که صداوسیما و سازمانهای دولتی به مصرف و صنایع دستی بیاعتنا
هستند، ترجیح میدهند که این کالا را بخرند و به نوعی مصرف مقاومتی است. موضوع این
نیست که بگوییم سازمان میراث فرهنگی برای صنایع دستی تا چه اندازه تلاش میکند،
بلکه موضوع این است که حسی در خریدار است، به نوعی مقاومت در مقابل گفتمان رسمی
است، خریدن برای ایجاد معنایی که دستگاه دولتی از آن غافل شده است.
او
گفت: در پشت برخی از خریدها کنش عقلیگرایانه وجود ندارد و منطق آن نمیتواند مالی
باشد. در مصرف هویتجویانه برخی از ایرانیهایی که در خارج از کشور زندگی میکنند،
سعی میکنند در خانهشان از عناصر ایرانی بیشتری استفاده کنند و به عبارتی بر هویت
خود تأکید دارند. وقتی از هویت سنتی استفاده میکنیم، مناقشه نداریم، اما هنگامی
که از هویت شهری استفاده میکنیم مناقشه ما بیشتر میشود. در کنار این موضوع با دو
دسته دیگر آشنا شدم. دستهای برای خرید و دسته دیگر حمایتی که برای خرید از بنهای
سازمانی استفاده میکردند.
مریدی
با بیان اینکه مصرف مبتنی بر نیاز نیز در حال انقراض است، افزود: اگر بخواهیم از
هنرهای دستی به نام هنرهای زیبا استفاده کنیم معمولا به هنر کاربردی رو میآوریم و
منطق خرید آن براساس کارآیی به قیمت کمتر و کارآیی بیشتر است؛ اما هنرهای سنتی که
کارایی بیشتری دارند قیمت بیشتری نیز دارند.
بهمن
نامورمطلق - معاون صنایع دستی - نیز در تقسیمبندیهای الگوهای مصرف و ارتباط آن
با صنایع دستی، گفت: چنین الگویی خوب است اما همپوشانی دارد و باید کاری کنیم که این
همپوشانی کم شود و در سیاست مصرف کمک کند. برای این کار نیاز به شاخصههای وحدت
داریم و مایل هستیم در این زمینه کار تحقیقات میدانی انجام شود.
منبع:خبرگزاری ایسنا