بی شک نقش
تبلیغات در جهان امروز، مهم ترین بخش در معرفی کالا و خدمات و ترویج آن در جوامع
بشری است. اینک سازمان ها و شرکت های تبلیغاتی بزرگ ترین نقش را در برند سازی و
ماندگاری برندها در دنیا ایفا می کنند. تبلیغات و بازاریابی را می توان از حساس
ترین و فنی ترین مشاغل دنیا دانست.
|
در این قسمت
به مرور زندگینامه مدیر ماجراجوی ایرانی دکتر حسین ناصری می پردازیم.
دی ماه سال 1353 در یکی از کوچه های خیابان آذربایجان
تهران به دنیا آمده از میان 4 فرزند خانواده نفر سوم است. در سال سوم زندگیش، پدر
خانواده، خانواده را ترک می کند و مادر خانواده با 4 فرزند که کوچک ترین اش یک
ساله است، یک شبه پدر هم می شود. وقتی از مادرش می گوید طاقتم طاق می شود. همیشه
گفته ام پدر نسب است ولی مادر، ریشه. بدون مادر بوته ای هستیم در معرض باد. می
گوید: مادرم در شرکت تولید دارو کارگر خدماتی بود و ما همه در یک اتاق، بدون کوچک
ترین امکانات زندگی می کردیم. کمترین امکانات برای مان رویا بود. مادر هر روز در
ساعات ناهار کارخانه نیم ساعت وقت ناهار داشت. او از این نیم ساعت استفاده می کرد
و غذای خودش را داخل کیسه پلاستیک می ریخت و دوان دوان سوی خانه می آمد و پس از
غذا دادن به ما برای جمع کردن و نظافت غذا خوری کارخانه به آنجا برمی گشت او دارد
قصه اش را تعریف می کند و من سعی هاجروار را در این مهر مادرانه می بینم. ثمره
کوشش این مادر فداکار، فرزندانی است که همگی مدارج عالی تحصیلی را در ایران و
کشورهای خارجی گذرانده اند و هریک در حال حاضر افتخار خود و جامعه ایرانی هستند.
برگردیم سر داستان حسین خودمان می گوید می گوید 6 سالگی ام در بستر بیماری طی شد.
مادرم همه دار و ندار خود را صرف مخارج بیماری من می کرد و همه خانواده تحت الشعاع
این بیماری قرار گرفته بودند ناراحتی قلبی برای یک پسر بچه 6 ساله. یکی از دوستان
برادر بزرگم پزشک بود نظرش این بود که مثل بقیه خانواده نتوانسته ام کمبود پدر را
هضم کنم و به صدمه روحی دچار شده ام و برای شفای این مرض، موسیقی را برایم تجویز
کرد. برای تحصیل به مدرسه موسیقی رفتم و با موسیقی به تعادل رسیدم و همه آن دردها
به یکباره از بین رفت. پس از دوره ابتدایی وارد هنرستان موسیقی شدم.
از سن 15 سالگی فعالیت و کار را همراه تحصیل شروع کردم
هنوز در یک اتاق محقر، 5 نفری زندگی می کردیم. برادر بزرگم برای کار در جنوب کشور
مشغول فعالیت در امور گمرکی و صادرات- واردات شد و به شکر خدا و دعای مادرم خیلی
زود رشد کرد. من هم می خواستم راه او را ادامه دهم ولی طرز فکرم با او فاصله داشت.
مدتی در یک شرکت به کارپردازی پرداختم کارم از نظافت شرکت و خدمات شروع می شد تا
خریدن ملزومات و رفتن به بانک و تقریبا کلیه کارهای خدماتی شرکت. اما من به کارهای
هنری علاقه داشتم و زیر دست هنرمندی چون استاد حنانه، موسیقی را فرا گرفته بودم.
در ضمن با استاد پشنگ کامکار کار می کردم و از 15 سالگی به درس دادن موسیقی به
شاگردانی که می گرفتم، پرداختم و از درآمدهایی که از این راه کسب می کردم، برای
ورود به دانشگاه استفاده می کردم لیسانس موسیقی را گرفتم و پس از آن الکترونیک
خواندم و لیسانس آن را نیز دریافت کردم و بعد از آن فوق لیسانس MBA
گرفتم و پس از آن به گرفتن مدرک دکترا نائل شدم. سال 1374 هلدینگ سمین را در زمینه
تبلیغات تاسیس کردم برای اینکه جایی برای فعالیت شرکت داشته باشم مبلغ صد هزار
تومان از برادرم قرض گرفتم و تعهد دادم تا یکسال به او برگردانم. هر چه در تهران
برای اجاره کردن دفتر کوشش کردم با مبلغی که داشتم میسر نشد تا به توصیه پیرمردی
که در یک آژانس مسکن کار می کرد دفتری در کرج تهیه کردم و به کار مشغول شدم همه
100 هزار تومان را برای ودیعه دادم اجاره دفتر ماهی 30 هزار تومان بود. تا 10 ماه
آنقدر در نیاوردیم که بتوانیم اجاره دفتر را بدهیم. صبح ها با اتوبوس به کرج می
رفتم و شب ها به تهران بر می گشتم. با خودمان قرار گذاشته بودیم کار کوچک قبول
نکنیم و از همان اول برای پروژه های تبلیغاتی طرح و برنامه داشتیم و نمی خواستیم
با چاپ کارت ویزیت و سربرگ و ...از برنامه های خود عقب بمانیم.
تا چند سال بیکار بودیم و فقط برنامه ریزی می کردیم. صبر
ما از یک طرف و تن ندادن به کارهای کوچک و توکل مان به خدا نتیجه داد و اولین
قرارداد بزرگ و پول سازمان را با شرکت داروپخش منعقد کردیم. تمام درآمدی را که می
توانستیم در طی این سال ها با کارهای کوچک درآوریم، چندین برابرش را در عرض یکسال
با عرضه یک کار خوب و با خلاقیت کسب کردیم. آنقدر از کار و خدمات ما راضی بودند که
ما را به شرکت های آلمانی توصیه کردند و پس از آن چندین شرکت بزرگ دیگر تبلیغات خود
را به ما سپردند. داشتیم جان می گرفتیم که با یک اتفاق، می رفت تا همه رشته های ما
به قول معروف پنبه شود. یک روز صبح که به دفتر آمدم از دفتر کارم جز در و دیوار
چیزی به جا نمانده بود. همه چیز حتی قندان توی آشپزخانه را برده بودند. به کابل
های کامپیوترها و برق هم رحم نکرده بودند و همه آنها را با خود برده بودند. این
حادثه ضربه بزرگی برای سازمان ما بود. چون کلیه اطلاعات ما از شرکت هایی که با
آنها همکاری می کردیم و شرکت هائی در حال مذاکره، از بین رفته بود. باید از نو
شروع می کردیم. پس از چند روز لوازم شرکت را با کشیدن چک دوباره تهیه کردیم و با
کمک همکاران و با کوشش شبانه روزی توانستیم دوباره اطلاعات از دست داده را به
کامپیوترهای جدید برگردانیم. تاکنون چندین بار حوادث مختلفی برای شرکت پیش آمده که
در مواردی به زیر صفر رفته ایم. ولی خود را نباخته و از نو شروع کرده ایم. سال 84
فوق لیسانسم را گرفتم و این بار با علم جدید وارد کار شدم. مشتریان جدیدی وارد
شدند و در میان آنها یک بانک نیز به مجموعه ما اضافه شد. از سال 84 شرکت وارد
مرحله ای جدید شد و اینک 10 سال است که با بالاترین ظرفیت به کار ادامه می دهیم.
هلدینگ سمین اینک یکی از 5 شرکت اول تبلیغاتی کشور به حساب می آید. در کارمان
خلاقیت حرف اول را می زند. طرح های نوینی که ارائه می دهیم در اول کار، واکنش های
بسیاری مواجه می شود. چون تمامی آنها برای اولین بار است که ارائه می شود و از
ظرفیت های موجود در تبلیغات روزمره خارج است. ولی ما به کارمان ایمان داریم. به
طور مثال، به تبلیات غیر مستقیم معتقدیم و در این شرایط جهان بهترین نوع معرفی
تبلیغ غیر مستقیم می دانیم.
همه دردسرهای یک طرح جدید را به جان می خریم تا آن را در
جامعه نهادینه کنیم. برای مثال با سازمان هایی که کار می کنیم بارها به بحث نشسته
ایم تا آنها را برای تبلیغ غیر مستقیم متقاعد سازیم و در نتیجه این سبک را به مورد
اجرا گذاشته ایم. آنها عقیده داشتند مردم ما این گونه تبلیغات را درک نمی کنند و
ما عقیده داشتیم و داریم. مطلبی در ناخودآگاه انسان می نشیند که غیر مستقیم باشد.
اینک بیش از 120 برند سطح اول کشور از مشتریان ما هستند و امور تبلیغاتی آنان به
وسیله هدلینگ سمین اداره می شود که در این میان 10 برند سرآمد هستند. نوآوری و
خلاقیت هلدینگ سمین موجب شده به خاطر پذیرش مشتریان جدید ظرفیت هلدینگ سمین را
گسترش دهیم و بدین منظور در طرح توسعه هلدینگ، در روزهای آینده ظریفیت پذیرش مان
خصوصا در بخش اپلیکیشن در قالب کاتالوگ اپلیکیشن، سی. آر. ام و طراحی اتوماسیون
داخلی و سرویس های ویژه گسترش قابل ملاحظه ای پیدا خواهد کرد. از طرح های نوینی که
به وسیله هلدینگ سمین وارد جرگه تبلبغات کشور شده می پرسم. می گوید: ما برای اولین
بار پنل اس.ام.اس را در کشور راه اندازی کردیم. در آغاز برای معرفی این سیستم با
شرکت مخابرات مذاکرات بسیاری کردم تا به قبول این سیستم متقاعد شدند. نام این
سیستم ها را گذاشتیم اس.ام.اس گروهی که به خاطر استفاده از نام فارسی به پیام کوتاه
آن را تغییر دادیم. افتخار این را داریم که این شیوه نوی تبلیغات کشور فراگیر شده
است. هر سال کار جدیدی در زمینه تبلیغات در کشور ارائه داده ایم که شرح یک به یک
آن از حوصله این بحث خارج است. در اول سال مسیحی 2015 طرح اپلیکیشن را در کشور با
شعار درخت ها را قطع نکنید، رونمایی کردیم. این طرح در قالب کاتالوگ اپلیکیشن،
سی.آر.ام و طراحی اتوماسیون داخلی ارائه شد و در ماه دوم شروع کار، آن را به ثبت
رساندیم و سپس طرح ملی آن را به دولت محترم تقدیم کردیم. این طرح تاکنون 8 جایزه
را به خود اختصاص داده؛ از جمله جایزه از نهاد ریاست جمهوری، چندین جایزه از
وزراتخانه ها، سازمان محیط زیست، استانداردها و ... و اینجانب به عنوان مدیر ملی
شایسته سال 94 نیز برگزیده شدم. با اجرا و تداوم این طرح به صورت ملی، جنگل های ما
حداقل در این زمینه از خطر نابودی دور می شوند. این حقیقت که شرکتهای دولتی و غیر
دولتی ما هر کدام برای قبوض، فلایر، کاتالوگ، تراکت و ... 30 تا 50 میلیون صفحه
کاغذ A4 در ماه مصرف می کنند که این مصرف به نابودی
2 هکتار از جنگل ها منتهی می شود. کافی ست تا نسل ما را نسبت به تاراج منابع طبیعی
به دست خودمان متوجه سازد.
تکنولوژی اپلیکیشن این مشکل را به راحتی حل می کند. می
گوید من برای کسی که سیگار می کشد، دلم می سوزد، برای کسانی که آب و انرژی را با
اسراف هدر نمی دهند، دلم می سوزد و متاسف می شوم. برای همین خواستم به نوبه خود
کاری کرده باشم بدین جهت کمپینی تشکیل دادیم و مبارزه با سیگار را شروع کردیم.
راهپیمایی در این کمپین از اصول اولیه بود. از اردیبهشت 94 پیاده روی را از روزی 2
کیلومتر شروع کردم تا اینکه پس از چندی این رکورد را به 50 کیلومتر رساندم. از کرج
تا میدان آزادی و از کرج تا قزوین با کاوری که روی آن نوشته شده بود سیگار نکشید
راهپیمایی کردم. بعد از آن از کرج تا دریای خزر با این شعار به اتفاق یکی از
دوستانم، آقای پوریا ابراهیمی راهپیمایی کردیم. در این سفر بزرگ ترین درس زندگی ام
را گرفتم. وقتی خسته و کوفته پس از طی دو روز به دره های هزارچم رسیدیم، روزنامه
های جام جم و ایران برای تهیه گزراش و عکس، خبرنگار و عکاس فرستاده بودند تا گزارش
تهیه کنند. باید بگویم ما دومین گروه بودیم که این مسیر را پیاده طی می کردیم.
وقتی داشتیم عکس می گرفتیم، جوانکی افغانی که حدود 14 سال سن داشت جلو آمد و از من
پرسید: چرا از شما عکس می گیرند؟ گفتم برای این که ما از کرج تا اینجا را پیاده طی
کرده ایم. با تمسخر نگاهم کرد و گفت مگر چه کار کرده اید؟ گفتم: می خواهیم تا
دریای خزر هم ادامه دهیم، خندید و گفت: اینکه چیزی نیست، می دانی من با این سن، ده
ها بار بیشتر از این مسافت، در کوه و کمر پیاده روی کرده ام؟ و همین چند وقت پیش
از افغانستان تا ایران را پیاده آمده ام. می پرسم چگونه ؟ می گوید من به اتفاق
بستگان و چندین نفر از هموطنانم 40 روز در کوه و کمر راه رفتیم تا به صورت غیر
قانونی وارد ایران شویم. 10 روز آخر سفر را نه غذا داشتیم و نه آب 18 نفرمان از جمله
خواهر و زن داییم در این سفر جان خود را از دست دادند. از 40 نفری که بودیم غیر از
22 نفر بقیه به خاطر خستگی و گرسنگی و تشنگی از بین رفتند 10 نفر از این 22 نفر
هنوز پس از 6 ماه در بستر بیماری هستند و حالا شما برای 2 روز راه رفتن با داشتن
همه گونه امکانات فکر می کنید کار شاقی انجام داده اید. حرف هایش به یکباره مرا
خاکشیر کرد. این پسر 14 ساله همان چیزی را به من گفت که در دوره دکترای دانشگاه
استادم برایم گفته بود. او درس سطح جدید را که در این دوره آموخته بودم به من
تاکید کرد. در سطح جدید شما به طور مثال اگر قله ای را فتح می کنید، نباید آن را
نهایت ارتفاع فرض کنید بلکه شما به سطح جدیدی دست یافته اید. این طرز فکر موجب می
شود قلل دیگر را به راحتی فتح کنید و به این صورت هیچ گاه از پای نخواهید ایستاد.
پس از این راهپیمایی همه ناخن پاهایم ریخت. تمام مشکلاتی را قبل از این سفر داشتم
برایم با سختی هایی که در این سفر کشیدم، خنده دار شده بود. در این سفر با تفکر،
همه معضلات فکریم حل شد. اینک در هلدینگ سمین به هر جا و هر موفقیتی می رسیم، آن
را سطح جدید تصور می کنیم. در حال حاضر برای ده ها نفر به صورت مستقیم و غیر
مستقیم توسط هلدینگ سمین کارآفرینی شده است. از فعالیت های خارجی شرکت می پرسم؛ می
گوید، با 15 کشور اروپایی در ارتباط نزدیک هستیم و برای مثال 20 هتل مریت در آسیا
و اروپا به وسیله هلدینگ سمین حمایت می شوند و در نهایت 15 برند بین المللی در حال
حاضر زیر مجموعه خدمات ما هستند که نام همه آنها در رزومه هلدینگ سمین موجود است.
برای سال 95 نیز از هم اکنون برنامه داریم و همان طور که با آوردن کارهای جدید
تحول شگرفی در صنعت تبلیغات کشور، در سال های اخیر به وجود آوردیم و با در نظر
گرفتن اینکه ورود اپلیکیشن به صنعت تبلیغات ایران می تواند انقلاب بزرگی در نحوه
معرفی برندها و از همه مهمتر صیانت از محیط زیست در کشور به وجود آورد. سال 95 نیز
با ایجاد زمینه های دیگر در حوزه تبلیغات، خلاقیت خود را در سطح جدیدی نشان خواهیم
داد.
او اینک با تلاش، ضمن رسیدن به مدارج علمی بسیار در رشته
های مختلف، تحولی شگرف نیز در بخش تبلیغات کشور به وجود آورده. تاکید می کند: برای
دست یافتن به موفقیت باید جوانان کشور به اصول هر حرفه ای که انتخاب می کنند
پایبند باشند و به هر جا و هر مقامی که از نظر اقتصادی و علمی رسیدند، گذشته خود
را فراموش نکنند. من و خانواده ام 5 نفر بودیم، که در یک اتاق کوچک با کمترین
امکانات زندگی می کردیم. در این اتاق اگر زیگزاگ نمی خوابیدیم جای مان نمی شد. ولی
امروز خواهر و برادرانم هر یک مدارج علمی خود را در بهترین دانشگاه های جهان
گذرانده اند و هر کدام در اقتصاد ایران و جهان حرف اول را می زنند. این ها در درجه
اول از لطف خداوند و وجود مادری مهربان است که این روزها به خاطر استفاده بیش از
حد از وایتکس در زمان کارگری ریه هایش را از دست داده. او دیهیم افتخار ماست. همه
افتخارم این است که این روزها بهترین کارم حضور در محضر اوست. نوازش و پرستاری از
او. می گویم: دوست داشتم این فرش قرمز را برای او پهن می کردیم و شاید در آینده
نزدیک به حضور این مادر نمونه برویم. گفتنی ها بسیار است و مجال این مصاحبه محدود.
می پرسم برای جوانانی که این سطور را می خوانند چه سخنی دارید؛ خصوصا آنانی که به
تبلیغات و روابط عمومی عشق می ورزند. می گوید: در درجه اول باید فکر منفعت طلبی را
از ذهن شان دور کنند و تبلیغات را در اختیار گذاشتن یا یک آگهی در مطبوعات و رادیو
تلویزیون و در نهایت کسب درآمد از پورسانتاژهای به دست آمده بدون دادن راهکار و
طرحی مناسب جهت معرفی جامع و در نهایت پزشک باید درد و بیماری را تشخیص دهد و سپس
درمان و داروی لازم را برای آن تجویز کند و بیمار را به امان خدا رها کند. مبلغ
باید کارش را بلد باشد و اگر تخصصی در این مورد ندارد یا تجویز غلط موجب گمراهی و
هدر دادن سرمایه و وقت صاحبان صنعت و تجارت نشود یک مبلغ باید فراانسانی فکر کند و
برای رساندن بهترین خدمت به تولید کننده از همه خلاقیت های خود استفاده کند.
در حال حاضر برخی از سازمان های تبلیغاتی، میلیون ها
تومان یک تولید کننده را در زمانی کوتاه صرف تبلیغاتی می کنند که فقط سود حاصل از
آن به جیب خودشان می رود و تولید کننده یا به ورطه ورشکستگی کشانده می شود یا برای
شروعی دیگر صدها میلیون تومان هزینه روی دستش می ماند و این را اضافه کنید به وقتی
که هدر شده است. مبلغ باید بداند سود او در
استمرار یک تولید حاصل می شود. شکست یک تولید به معنای بی اعتبار شدن اوست. یک
مثال ساده می زنم: در جهان سازمانی ست که برای ریشه کن کردن سرطان فعالیت می کند.
شعارش این است: به امید روزی که سرطان از جامعه جهانی ریشه کن شود. حالا فکرش را
بکنید اگر این مساله اتفاق بیفتد چندین صد نفر که در این سازمان و شعباتش کار می
کنند، بیکار می شوند. ولی آنها فراانسانی فکر می کنند و همه اندیشه شان این است که
کار خودشان را درست و انسانی انجام دهند، مبلغ باید اینگونه باشد.
و دیگر اینکه اگر می خواهید رشد کنید هیچگاه برای
برداشتن یک سکه خم نشوید، بلند فکر کنید و خود را با کارها بزرگ به چالش بکشید.
مورد دیگر اینکه از زاویه دیگری به کار نگاه کنید. کار دیگران را تقلید نکنید. می
توانید از آنها الهام بگیرید و با خلاقیت های خود به گونه های متفاوت آن را اررائه
دهید. از خود خلاقیت نشان دهید. خودتان مبدع یک کار باشید، سعی کنید، این شما
باشید که دیگران از شما کپی می کنند. دنبال
فکر دیگران رفتن، بدون خلاقیت های فردی، جز شکست نتیجه دیگری نخواهد داشت.
اینها شعار نیست و در روز می توانید شاهد خیلی از این موارد در کارهای مختلف
باشید. مورد دیگر اینکه آینده پژوه باشید، از تغییر نهراسید و بدانید دنیا را
کسانی متحول کرده اند که اندیشه های نو ارائه داده اند. تخصص داشته باشید و در
این مورد منصف باشید. اگر تبلیغات را نمی
دانید ایرادی نیست حتماً استعدادهای دیگری دارید که یک مبلغ از آن محروم است.
از دکتر ناصری خواستیم درباره ماجراجویی هایی که به سبک خاص و نادری آغاز نموده و ادامه می دهد برایمان بگوید :
بنده با هدف برگشت سلامتی جسمی ، ارتقاء اراده و تقویت روحیه و رسیدن به خودسازی با شعار (( درختان را قطع نکنیم )) و (( سیگار نکشید)) برنامه بلند مدت خود را در قالب پیاده روی های طولانی و سنگین آغاز نمودم و تا کنون مسیر های کرج- فاز سه مهرشهر ، کرج –آزادی ، کرج – قزوین ، و سفر سنگین اخیر کرج – چالوس را به مسافت حدود دویست کیلومتر در قالب جاده نوردی ، صخره نوردی ، و کوه نوردی پیمودم .
من عاشق ماجراجویی هستم و تا کنون به کشورهای بسیاری در حوزه اتحادیه اروپا ، آسیای شرق ، امریکای شمالی ، جنوبی ، مرکزی ، روسیه و ... سفر کردم و چندیست به سفرهای خاص و پرهیجان می پردازم که سفر اخیرم به جنگلهای آمازرن و زندگی با انسانهای بدوی مثال این ماجراجوییهاست ...
برنامه بعدی من سفر به قطب شمال است که در نوع خود بینظیر می باشد . کوههای کیلیمانجارو و سفر به شاخ افریقا و کشورهای توگا ، تانزانیا و کنیا نیز ماجراجوییهای برنامه ریزی شده امسال من است ! درباره مدیر ماجراجو بیشتر بدانید.
- با این که دکتر در کارش بسیار جدی ست ولی موسیقی در او،
لطافتی ایجاد کرده که می توانی در گفتارش حس کنی. می گوید آخرین حرفم به همه
آنهاست که رنگ چشم های مادر خود را از یاد برده اند. به آنهایی که با امکانات
بسیار، مادر و پدرشان در خانه سالمندان ، در پستوی فراموشی بسر میبرند. می خواهد نسبت به کسانی که مهر را به ما آموختند، مهربانتر باشیم ...