خب که چی؟


تا2 الی 3 سال قبل بازاریابان  برندها را می ساختند درحالیکه اکنون وظیفه ساختن تجارب مشتریان را نیز بر عهده دارند. قبلا فروش یک برند به معنای شناسایی نیاز یا مشکل و تولید محصولی بود که این مشکل را حل می کرد و در نهایت مجموعه ای از محصولات برند شده ایجاد می کرد.

از آنجایی که این روند بسیار موفقیت آمیز بود همیشه به عنوان استراتژی محبوب از آن استفاده می شد. البته این تا زمانی بود که مشتریان بدون آگاهی و قدرت تشخیص لازم، به دنبال راه حلی برای مشکل شان بودند و فقط کافی بود متقاعد شده و تحت تاثیر قرار بگیرند تا دست به خرید بزنند.

با آقای تبلیغات همراه باشید!

اما خیلی زود بازار فروشندگان تبدیل به بازار مشتریان شد. این تغییر شگفت انگیز بود به طوریکه بازاریابان ازین تغییر استفاده کردند تا با ارائه امکان انتخاب برای مشتریان، بازار را گسترش دهند.



خب که چی؟



در ابتدا این تغییر با کامیابی همراه بود اما پس از مدتی موجب آشوب و سردرگمی شد و پس از آن رشد دیجیتالی رخ داد که باعث دستیابی به حق دموکراتیک شد. همچنین این رویداد به اشتراک گذاری افکار بازخورد و عقاید را به یک رویداد اجتماعی تبدیل کرد. نتیجه این رشد دید انتقادی بود که مشتریان پیدا کردند و به این ترتیب بهترین محصولات را درخواست می کردند درحالیکه از قبول کردن و خریداری آنها سر باز می زدند.

آنچه موجب تفاوت استراتژیکی که امروزه حاکم است می گردد، "هدف"، "پایداری"، و "اصول اخلاقی است"که در تقاضا ها به چشم می خورد. درصورتیکه قبلا مشتریان فقط به دنبال راه حلی برای مشکل شان بودند. هم اکنون تقاضای آنها براساس تجارب شان تغییر کرده است به طوریکه در جهت افزایش کیفیت زندگی خود تصمیم می گیرند.

اشتراک گذاری های اجتماعی نیز موجب شکل گیری رفتارهای اشتراکی شده که ارتباطات را از حالت سنتی خارج کرده است. بازاریابان با این واقعیت روبرو شده و می بایست خود را با آن وفق دهند. همانطور که در ابتدا مطرح شد بازاریابان وظیفه چال برانگیز ساخت تجارب مشتریان را برعهده دارند.



خب که چی؟




علت چالش برانگیز بودن این وظیفه بخاطر تعادلی است که باید میان دنیای مجازی و واقعی برقرار گردد.

ایجاد تجربه اینترنتی که همان تاثیرگذاری را بر دنیای واقعی داشته باشد بسیار دشوار می باشد. به این ترتیب آگاهی موردی است که نادیده گرفته شده، رسیدگی های مورد نیاز از بین رفته، الویت ها یک شبه تغییر کرده و وفاداری از بین می رود.

تغییر این موارد نه تنها به بازاریابان کمک نکرده بلکه موجب سردرگمی آنها می شود. البته بازاریابان باید علاوه بر ایجاد تجربه خوب برای مشتریان، نحوه برندسازی را نیز ارتقاء دهد.

بر اساس تغییرات اخیر جوان ترین گروهی که از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند 16 الی 24 سال سن دارند.اما آیا این افراد بستر خوبی برای بازاریابی می باشند؟ تنها چیزی که باید در نظر داشته باشید این است که با این عبارت مواجه نشوید:"خب که چی؟"

استراتژی نهایی شما آنچه که انجام می دهید می باشد. باید به یاد داشته باشید طرز فکر شما و اینکه چرا به این صورت فکر می کنید، استراتژی شما را شکل می دهد. مهمترین قسمت انتخاب است. انتخاب بین "بله یا خیر" بازریابان همیشه باید از خود بپرسند خب که چی تا هم خودشان انتخاب درستی داشته باشند و همینکه بتوانند انتخاب مشتری را حدس بزنند. 

 تهیه و ترجمه واحد دیتای  گروه بین المللی سمین

خب که چی؟

 منبع: www.linkedin.com


خب که چی؟

 کانال تلگرام :  https://telegram.me/english_article





Profile
Full Name
Email Or phone number
Secure Code

ALWAYS REMEMBER THAT YOUR PRESENT SITUATION IS NOT YOUR FINAL DESTINATION,THE BEST IS LET TO COM


.Copyright © 2015 samin.co. All rights reserved     

استفاده از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است.    
Top